فاطمه یکتافاطمه یکتا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

نی نی نقلی من و بابا

تولد هدی خانوم...

هفته ی پیش تولد هدی دختر مصطفی پسر داییم بود و همه دعوت بودیم رفتیم و کلییییییییییی بهمون خوش گذشت. هدی از کادویی که من براش خریده بودم خوشش اومد و حسابی منو ذوق زده کرد اینم از هدی خانوم خوشششششششگل هزار ماشالله نقلی من با موهای فرفریش بامزه تر شده و حسااابی میوه دوست داره اینجا هم داره طالبی میخوره   دستش رو میگیره به میز و وایمیسه و کار منو در میاره که باید بدوم  و چیزای رو میز رو جمع کنم وگرنه میاد همرو برام چپ میکنه نقلی رو بردم حموم و شوهر جان اومد از لای در این عکسای خوشگل رو ازش گرفت اینجا هم نقلی خانوم داره رو باباش زرد آلو میخوره که سر تا پای شوهر جان که مثلا رفت...
5 خرداد 1393

پيامك....

تو اين هفته يه اتفاق بد افتاد اتفاقي مه واقعا قلبم رو به درد آورد واصلا دوست ندارم راجع بهش صحبت كنم محمد امين سعي ميكنه به هر نحوي منو شاد كنه من هم همش خودم رو عادي و شاد نشون ميدم ولي واقعيتش اينه كه خوشحال نيستم زمان بايد بگذره و اين مساله رو فقط زمان حل ميكنه ولي امروز يه چيزي خيييلي آرومم كرد انگار كه خدا واسم يه پيامك فرستاد تا بهم بگه انقدر غصه نخور روي پل هوايي روبروي دانشگاه  يه سخن از حضرت علي نوشته بود كه مضمونش اين بود كه  براي ناراحتي هاي اندك خود را به رنج نياندازيد كه اين كار شما را به ناراحتي ها و رنج هاي بزرگتر مي اندازد حالادقيقش رو حفظ نكردم فردا ميرم ميخونم  و ميام ميگم خييلي حال خوشي در من ايجاد...
1 خرداد 1393